به گزارش مشرق، محمد جواد اخوان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت :
همه این جمله را از رئیس جمهور کنونی در کوران رقابتهای انتخاباتی شنیدیم که وعده داد «هم چرخ سانتریفیوژ بچرخد و هم چرخ اقتصاد» و البته این تنها وعده نامزد پیروز انتخابات نبود. اما آنچه درباره آن کمتر شنیده شد و معالاسف در رقابتهای انتخاباتی معمولاً مورد غفلت قرار میگیرد، برنامهها و راه حلهای نامزدها برای تحقق وعدهها است. در واقع ارائه راه حل شرط لازم برای وعده دادن است که متأسفانه مغفول واقع میشود.
بیشتر بخوانید:
علیای حال در عمل دیده میشود که بعد از انتخابات و زمانی که میدان عمل فرا میرسد، گاه راهحلهایی پیشنهاد میشود که هیچ تناسبی با هدفگذاری اعلام شده ندارد و معلوم نیست به چه نتیجهای منتج خواهد شد. به واقع میتوان گفت چالش اصلی مدیریت کلان، نه در وعدههای بی شمار و بی سرانجام، که در فقدان راهحلهای کارآمد و مرتبط است. برای نمونه در دولت یازدهم، «مذاکره» و آنچه «تعاملگرایی با کدخدا» خوانده میشد، به عنوان راه حل اصلی همه مشکلات کشور معرفی شد و حتی در روزهای داغ مذاکرات، مسائلی همچون آبخوردن و ازدواج جوانان نیز منوط به نتیجه مذاکرات قلمداد میشد. بعدها با امضای توافق، «برجام» شاهکلید و حل المسائل همه گرفتاریها معرفی شد و عملاً اقتصاد کشور پنج سال معطل امضا و اجرای آن شد و نهایتاً بعد از آنکه برخی از مدیران دولتی رهاورد آن را «تقریباً هیچ» دانستند، کدخدا با شلیک تیر خلاص به برجام، همه امیدهای کدخداباوران را به یأس بدل کرد و پروژه «برجام درمانی» تقریباً به پایان خود رسید. البته شکست «برجامدرمانی» به معنای شکست پروژه «آدرس غلط» نبوده و نیست. با خروج امریکا از برجام، بلافاصله ضلع اروپایی طرف غربی وارد شد و با وعدههای جدید، مستمسک جدیدی در اختیار غربگرایان داخلی داد و پروژه «اینستکس درمانی» کلید خورد. البته پروژه آدرسدهی غلط تنها به پروندههای سیاست خارجی ختم نمیشود و با تأسف باید گفت به یک رویه در بخشهایی از دولت تبدیل شده است. یک روز از آقای رئیس جمهور شنیده میشود که اگر وزارت بازرگانی (بخوانید وزارت واردات) تأسیس شود، در عرض یک هفته مشکلات معیشتی حل میشود. روز دیگر گفته میشود که پیوستن به فلان کنوانسیون بینالمللی باعث کاهش 20 درصدی قیمتها میشود و ...
علاوه بر اینها اخیراً مشاهده میشود در آدرسدهیهای غلط «اینترنت» و «فضای مجازی» نیز جایگاه ویژهای یافته و مثلاً شنیده میشود که رئیس جمهور محترم در جلسهای ساماندهی مسافربرهای شخصی توسط یک استارتآپ را «ایجاد شغل» مینامد و یا اینکه زمانی که زوجهای جوان در خرید حداقل جهیزیه و اجاره خانه دچار مشکلات جدی هستند، به آنان وعده اینترنت رایگان داده میشود. از همه عجیبتر آن است که وزیری در کابینه به رساندن اینترنت به مدارس کپری افتخار میکند و البته کسی نیست بپرسد که ساخت یک مدرسه امن و مناسب برای تحصیل اولویت دارد یا اینترنت. البته پاسخ روشن است زمانی که هدف راضی کردن مخاطبان شهرنشینی باشد که تجربهای از تحصیل در مدرسه کپری با وسایل گرمایش ناامن ندارند و مثلاً دغدغهشان دسترسی به فضای مجازی است، دیگر موضوع کمی فرق خواهد داشت. بدون شک مقصود نگارنده انکار فواید و نقش تسهیلگر فضای مجازی در زندگی امروزه نیست، اما اگر برخی مدیران کشور اندکی با «هرم سلسلهمراتب نیازهای مازلو» (Maslow's hierarchy of needs) آشنایی داشته باشند، میدانند زمانی که به دلیل سوءتدبیرها، قیمت نیازهای اولیه و اجتناب ناپذیر همچون خوراک، پوشاک و مسکن شهروندان چندبرابر شده و خطر دچار شدن بخشی از جمعیت کشور به آسیبهایی نظیر سوءتغذیه وجود دارد، «اینترنتتراپی» (internet-therapy) با ارائه اینترنت رایگان یا نصب دکل روی کپر، شوخی تلخ و البته بی مزهای است.
به راستی، مشکل «آدرسهای غلط» با چاشنی تفاخر به راهحلهای غیرمرتبط تا کجا ادامه خواهد یافت؟ بعد، تا کی باید شاهد باشیم که نیازهای واقعی جامعه با کلیدواژههای دوقطبیساز فرهنگی و سیاسی به انحراف کشیده میشود؟ تا چه زمانی تراژدی «له شدن دهکهای مستضعف جامعه به سود پر شدن جیب اشراف»، با کمدی مضحک «هراس از دیوار کشیدن رقیب در خیابان» و یا دعوت به «کشف حجاب» نادیده گرفته میشود؟ آیا وقت آن نرسیده است که برخی مسئولان محترم، حداقل به جهت ماندن نام نیک در تاریخ هم که شده، به فکر مشکلات واقعی مردم و راهکارهای متناسب و مرتبط با آنها باشند؟